البته این نظرات شخصی منه یقینا هم مخالف داره هم موافق بنده هم حامی هر دو گروه
۱-پدر و مادرم.خدایی خیلی دوستشون دارم نه من هیچ کس دگ حاضر نیست خانوادش رو با هیچ چیز دگ ای عوض کنه...عاشق اون لحظه هایی هستم که افتخار افرینی میکنم و اونا هم خوش حال میشن البته همیشه چون از جایگاهی که بودم راضی نبودم به خاطر همین معمولا از اتفاقاتی که برای دیگران موفقیت محسوب میشه برای من شکسته ولی همین که شادن و سایشون بالای سرم هست همیشه خداروشکر میکنم...
۲-خواهر یا برادر.بهترین رفیق توی لحظه های تنهایی هستن با اینکه کوچیک تره ولی بعضی وقت ها راجب موضوعاتی باهام صحبت میکنه که احساس میکنم هم سن خودم و همیشه ارزوم دیدن موفقیتاشه...بزرگترین ارزوم هم براش همینه...
۳-آینده شغلی.یقینا برای هر پسری موفقیت درسی و شغلی مهمترین قسمته ولی الان فعلا ترم اولم فعلا باید خوب درس بخونم البته در کنارشم کار مرتبط با درسم رو حتی شده به صورت رایگان انجام بدم تا وقتی به سن اشتغال رسیدم یه کار خوب پیدا کنم اینجوری که چیدم همه چی ایشالا اوکی میشه گام به گام باید جلو برم...ولی با هدف...شایدم به قول عشق جان شرکت زدیم و اونم اومد شیطونی کرد😉😀
۴-نویسندگی.معمولا نمینویسم بیشتر میخونم ولی خیلی دوست دارم یه بار قلم رو بردارم و یه کتاب بنویسم از حال و هوای این روز هام...اسمشم انتخاب کردم...شاید یه روز دست به قلم شدم فعلا تو بیان از روزگارم میگم تا یکم تمرین کنم تو این راه هم ممنونم از یاس جان بابت قالب و ویرایش ها و نظرات نابش...
۵-خیر گمنام.همیشه وقتی یه پیر مرد رو میبینم که گونی زباله رو دوشش هست یا کودک های کار رو میبینم خیلی ناراحت میشم یه موقع هایی هم یه بغض گلوم رو میگیره عاشق اینم که کمکشون کنم و صد البته ناشناس ولی خیلی دوست دارم شادی لحظه های پس از کمک رو ببینم حتی از پشت یک دیوار چون خیلی شیرینه نمیگم که ریا نشه...ولی پیشنهاد میکنم حتما تجربش کنید
۶-عشق.یه حس خیلی خیلی شیرینه یه حس به نظر من ماورایی که هنوز دانشمند ها سر منشا اش رو پیدا نکردن...کسی که عاشق میشه تا حدودی تو زندگیش سختی بیشتری میکشه ولی همین عشق از یه دختر ۱۸ ساله یه مادر میسازه و از یه پسر تنها قهرمان یعنی سختی های دیگه برات کوچیک میشن حس هایی رو درک میکنید که شاید تو زندگی ازتون یه اسطوره بسازه اون وقته که پیشرفت میاد سراغتون وقتی کنار همین...حالا هم که قهرمان زندگی من داره باعث رشد من میشه خوشی و موفیقتت رو میخوام ممنون یاس جان💖
۷-سفر خانوادگی.مگه بهتر از این سفرم داریم؟وقتی با خانوادتی دنیا کنارته این رو وقتی فهمیدم که دگ کنارم نبودن الان برای حتی چند ثانیه دیدنشون له له میزنم خانوادم خداروشکر اهل سفرن همین باعث شده همیشه بین سفر خانوادگی و دوستانه خانوادگی رو تجربه کنم البته تجربه سفر های دوستانه هم خوبه یکم شیطونیاش بیشتره ولی خدایی کلا سفر خوبه...😉
۸-عشق و حالایی که نکردم. یه چیزی که دوست دارم اینکه اگر خواستم بمیرم از ارتفاع سقوط کنم مثلا تو هواپیما باشم که داره سقوط میکنه مردن با هیجان رو خیلی دوست دارم...دیوونه هم خودتی😀
۹-خنداننده.تو زندگیم خیلی دوست دارم همه بخند و شاد باشن خودم بعضی وقت ها هزا تا غم رو دوشمه ولی باز بروز نمیدم و کلی هم میخندونم البته میگن اونی که خیلی میخنده غمش بیشتره راست میگن...
۱۰-نجات.تو زندگیم خداروشکر تجربش کردمه خیلی شیرینه باید تجربش کنید از درس دادن به دوستات یا هر کار کوچیک دگ چون سریع نتیجش رو میبینی همین امروز اتفاقا ریاضی کار کردم با یکی از دوستام الانم خداروشکر خوبم ایشالا که اونم خوب بده امتحانش رو خوشحالی اون رو ببینم بیشتر خوشحال بشم ولی یه بار دوستم حالش خوب نبود منم نتونستم به دادش برسم فاصله زیاد بود موقعیتش رو نداشتم اونم متاسفانه خودکشی کرد و از جمع ما رفت همیشه سر همین خیلی افسوس میخوردم چون همیشه ارومش میکردم ولی اون دفعه نتونستم حیف شد مقصرشم منم که به دادش نرسیدم...
۱۱-روز خوب.روزی که بدی نباشه اون روز خوبه ولی خدایی به نظرم تنها دلیل اینکه یه روز بد رو نمیتونیم خوب کنیم چون از قید خوبی های اون روز میگذریم خودمم اینجوری ام که دارم کار میکنم رو خودم به شما هم پیشنها میکنم...قبول دارم بعضی روزا خیلی بده ولی بیاین ما خوب باشیم حتی با یه دیونه بازی یا صحبت با خانواده یا عشق جان میتونه ارومتون کنه...
۱۲-جوری زندگی کنم که جوری بمیرم که زمینگیر و وبال گردن کسی نشم.بهش امید دارم...
۱۳-ترس.بزرگترین ترسم ترس نبودن خانواده و یاسمن جان حتی برای یک روزه همیشه هم دوست داشتم اگه خدایی نکرده کنارم نباشم و عمرشون به دنیا نباشه من زود تر بمیرم که شاهد این اتفاق نباشم...یه ترس دگ هم ترس از ارتفاعه که البته خداروشکر دارم باهاش مقابله میکنم اخ اخ یه بار تلکابین سوار شدم ای جیغ میزدما ای جیغ میزدما😂ولی شنیدم بانجی جامپینگ درستم میکنه یه ۵۰ متر بپرم حله ولی اگه قلبم اوکی باشه تا الان که دکتر بام اجازه نداده حالا تا بعد ترس از تاریکی هم داشتم که رفع شد خداروشکر😊
فک کنم ۹۰ درصد افرادی که این پست رو ببینن بعید میدونم بخونن...زیاد حرف زدم بایت پر حرفیم عذر میخوام...